ما چرا فلسفه می خوانیم و آن را تدریس می کنیم و اصولا فلسفه به چه دردی می خورد؟

ساخت وبلاگ

؛ چرا که زندگی خود را هر چند ناخودآگاه، بر اساس جوابهایی که به این سئوالات بنیادین می دهد، بنا می نهد؛ با این تفاوت که فیلسوف رسمی و واقعی، این پرسش ها را به طور جدی و منظم پی گیری کرده، جواب هایی را که تا کنون داده شده است در بوته نقد نهاده و به جستجوی را ه حل های نو می پردازد.
از طرفی دیگر همه ما انسانها در زندگی برای عمل کردن، مجبوریم که همواره تصمیم بگیریم. اساسا زندگی بدون انتخاب، محال است. به همین خاطر نیاز اساسی داریم که بدانیم چگونه و چرا چیزی را انتخاب می کنیم و اصولا در هر موضوعی چه راهی را باید انتخاب نماییم.فلسفه به این امور می پردازد و راه حل های متفاوت با نتایج گوناگون جلوی پایمان قرار می دهد.بدین ترتیب، فلسفه برای همه انسان ها یک راهنما است؛ راهنما برای یافتن راه های بهتر و جدیدتر و کامل تر. می توان گفت که در انسان گرایشی نیرومند برای یافتن معنای زندگی و جهان وجود دارد و فیلسوف کسی است که فعالیت هایش نیز همسو با این نیاز است[1].
"نکته دیگری که ضرورت و جایگاه فلسفه را بیش از پیش روشن می سازد نیازمندی علوم به فلسفه است، زیرا هر یک از علوم اعم از طبیعی یا ریاضی خواه با اسلوب تجربی پیش برود و خواه با اسلوب برهان و قیاس ، شیء معینی را که اصطلاحا موضوع آن علم نامیده می شود . موجود و واقعیت دار فرض می کند و به بحث از آثار و حالات آن می پردازد ، و واضح است که ثبوت یک حالت و داشتن یک اثر برای چیزی وقتی ممکن است که خود آن چیز موجود باشد ، پس اگر بخواهیم مطمئن شویم چنین حالت و آثاری برای آن شی هست باید قبلا از وجود خود آن شی مطمئن شویم و این اطمینان را فقط “ فلسفه “ می تواند به ما بدهد" [2].البته گاهی بخاطر اسلوب و روش های بیان فلسفه علمی خشک می نماید که باید این علم را هر چه بیشتر با زبانهایی رساتر و شیرین تر بیان کرد.

منبع: hawzah

terab...
ما را در سایت terab دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : admin terab بازدید : 150 تاريخ : شنبه 11 آبان 1398 ساعت: 16:57